رابينسون كروزو
فوریه 23, 2008
بعد از 8 ماه امروز اصلاح سر و صورت كردم. در اين مدت القاب و عناوين گوناگوني از اطرافيان نازنين دريافت نموديم.از ملاعمر گرفته تا راسپوتين تا ميشل استروگف تا … اما هيچكدام به زيبايي رابينسون كروزو بيانگر احوال ما نبود و نيست.
براي كسي كه در حالت عادي-بعلت رويش موي فراوان و سريع- بايد يكروز در ميان اصلاح صورت كند و قبل از پايان هرماه موهاي سر را به تيغ آرايشگر بسپارد، تاملي 8 ماهه البته جذابيت خاص خود را داشت.
در ابتدا از سر تنبلي است.اما كمكم حس خاصي در شما ايجاد ميشود.بلند شدن موهاي سر و صورت در عين اينكه نماي ظاهري شما را تغيير ميدهد انگار موجب تغييري در درون هم ميشود. برخلاف تصور ديگران، اين وضعيت بظاهر ژوليده، آرامش جذابي ايجاد ميكند.
در ماههای پاياني به دليل نامتعارف شدن بيش از حد ظاهر! سعي كردم كمتر كشيك بگيرم. تقريبا تمام وقت در منزل و بخصوص در اتاق خود بودم. مطالعه ، خواب ، اينترنت و صدالبته چای بزرگترين لذات زندگي بود.ارتباط با دنياي خارج تنها از طريق كتاب و اينترنت جذابيت خاصي دارد. براي درك كامل اين وضعيت كافي است تصور كنيد رابينسون كروزو را در حالي كه حتي همدمي مثل «جمعه» نداشته و تنهاي تنها بوده اما در عوض يك لپتاپ را در آغوشش تصور كنيد كه به يك خط اينترنت پهنباند-وايرلس متصل باشد و هر روز براي خوانندگانش در نقاط مختلف دنيا مثل نيويورك، پاريس ، توكيو ، تهران ، بمبي و … از تازههاي تكنولوژی و تمدن بگويد!!
اما انگار اين رابينسون درون ما ميخواهد اندك زماني جزيره خود را ترك كند. براي شروع اول از همه ظاهري متمدنانه و تكنولوژيك بهم زده. در شهرهاي شما گردشي كند و فعلا سعي كند متمدن باشد. اما بعيد ميدانم دل از جزيره متروك خود بكشد. هر روز كه باشد او باز هم به جزيره برخواهد گشت.
پس برخلاف خوابهاي طلايي بعضي از دوستان ما تازه از كنج عزلت خارج شدهايم و ميخواهيم اندك زماني هنر و مراقبه را به فراموشي بسپاريم. تا كي دوباره به دام هنر افتيم خدا داند!!
نكته: يكي از فوايد تجرد براي مردان همين است.آنها ميتوانند هر وقت كه دوست داشتند رابينسون درونشان را آزاد بگذارند تا نفسي تازه كند. اما اين روش براي كساني كه ازدواج كردهاند اصلا مقدور نيست و براي كساني كه در زندگي خود عشقي؛ دوستي؛ چيزی!! دارند اصلا توصيه نميشود.
سوال: آخرين باری كه يك فرد با چنين ظاهري از كنارتان رد شد كي بود؟ در اين مدت به خيابانها سرك ميكشيدم. به حافظه خود اندكي فشار بياوريد.شايد من را در يكي از همين خيابانگرديها ديده باشيد. 🙂
فوریه 23, 2008 at 9:29 ب.ظ.
آخرین باری که چنین فردی با این مشخصات رو دیدم ترم قبل بود استاد معارف و اخلاقمون :دی
فوریه 23, 2008 at 9:58 ب.ظ.
خیلی دوست دارم تصویرتون را در آن حالت ببینم … .
آخرین باری که کسی را در این شرایط دیدم مربوط به چند دقیقه پیش است ، هم خانه ایم !
فوریه 23, 2008 at 10:03 ب.ظ.
ااااااااا پس این آقایی که من چند روز پیش سر پل دیدم و فکر کردم رابینسون بوده شما بودین…..
😀
فوریه 23, 2008 at 10:07 ب.ظ.
ضمنان می خواستم بگم اتفاقا وقتی متاهل باشی هم امکانش هست جناب دکتر و تازه یکککککککککک حالی هم می ده که نگو و نپرس و در ضمن خانوم ها هم گاهی رابینسونه ( به ه تانیث توجه بفرمایید) درون را آزاد می کنند…
😉
موفق باشید
فوریه 23, 2008 at 10:55 ب.ظ.
آخرین بار همین الآن بود…!
داشتم خودم را جلوی آینه می دیدم…!
از این فواید تجرد خیلی خوشم می آید دکتر…!!!
فوریه 24, 2008 at 3:29 ق.ظ.
اااااا دکتر، پس خوابم چپ نبوده! دیگه وقتشه کمکم بهم ایمان بیارین پس! خدایی حال کردی با رویای صادقه؟ در ضمن تا اومدم بگم این هم از مزایای تجرده، دیدم خودت گفتی! به قول شاعر: ای دوست مجرد، انقدر نشو دلسرد…
فوریه 24, 2008 at 4:09 ق.ظ.
یکی از بهترین تجربه هاست…
من که تقریبا 6 ماه از سال رابینسون هستم !
بدترین جا اواخر دوران رابینسون بودن هست کنایه ها و تیکه ها شروع میشه حتی از پدر بزرگ و مادر بزرگ!! یه بچه کوچولو هم میبینتت میگه مامان این آقاهه دم خونشون سلمونی نداره!!
همه فکر میکنن عقایدت عوض شده یا درویش شدی یا …
اگر سختی های اون تیکه آخر رو حذف کنیم این دوران یکی از بهترین حالات روحی هست…
یادمه هر وقت تو اون 6 ماه خودم رو تو آینه نگاه میکردم شباهت عجیبی بین خودم و تصویر نیاکانم روی حکاکی های تخت جمشید میدیدم!!
از نظر من یه فرصتی هست برای برگشتن به نسخه طبیعی بدون ویرایش خود…
راستی بعد از زدن مو سرت سبک میشه تا چند روز فکر میکنی سر نداری درسته؟!
موفق باشی…
فوریه 24, 2008 at 5:03 ق.ظ.
دکتر جون تا چند روز پیش 149 خواننده فید داشتی، ولی الان! جل الفیدبرنر.
ببخشید کامنت بی ربط گذاشتم.
فوریه 24, 2008 at 5:20 ق.ظ.
پس آن عكسي كه من ديروز تو facebook ازت ديدم مال كيه؟؟
خوشتيپ با ريش پرفسري
فوریه 24, 2008 at 5:56 ق.ظ.
رکورد من برای این روبینسون بازی 4 ماه بود. البته برای ریش! فقط. چون تو محل کارم موی بلند دردسر بود. (اصولاخودم گاهی ترجیح میدم موهامو از ته بتراشم که خیالم از بابت رسیدگی بهش راحت باشه!) یادمه اون موقع (از اول آذر تا 3 ساعت بعد از تحویل سال!) هرروز صبح قبل از شروع کار 10 تا نظریه از طرف همکاران سابق مطرح میشد اندرباب علت بلندی ریش من. از شکست عشقی و شرایط پدر دختر برای ازدواج تا استخدام در یک اداره دولتی سخت گیر! عده ای هم عقیده داشتند قصد دارم خودم رو جای بن لان تحویل بدم به نیروهای آمریکایی و جایزه بگیرم! D:
فوریه 24, 2008 at 6:47 ق.ظ.
سلام
یکی دوتا از اون عکس هات رو بگذار، دوست دارم ببینم
متشکرم
فوریه 24, 2008 at 7:08 ق.ظ.
:)) :)) :))
1- عمراً بتونید رکورد «محمد رحمانیان» را بزنید!!;)
2- بر نظر «آزاد» تاکید می نمایم!!;) 🙂
فوریه 24, 2008 at 11:15 ق.ظ.
من می گویم چرا این دکتر قبلی نیست که می شناختما. نگو ریش در کم کاری وبلاگنویس نقش دارد 🙂
فوریه 24, 2008 at 11:38 ق.ظ.
من هم سه هفته نشده باید برم سلمونی اما تا به حال نتونستم بیش از 2 ماه در نقش هپل ظاهر بشم!
فوریه 24, 2008 at 1:23 ب.ظ.
سیبیل رو هم امتحان کن! علاوه بر آرامش درونی، اقتدار رو برش رو به ارمغان میاره..!
فوریه 24, 2008 at 7:56 ب.ظ.
هرچی سعی کردم دیدم نمی شه برای این پست شما کامنت نذاشت! 🙂 مخصوصا که کامنتهاتون زیادی مردونه شد!!من نیز به عنوان یک جنس مونث از نوع ایرونی!این حرکت کاملا مردانه شما آقایان را نه تنها تحریم نمی کنم!!بلکه می تونم بگم که یه جورایی درکتون می کنم(منظورم هم در مورد شماست و هم کل آقایونی که تا حالا رابینسون شدن!!) و وقتی فکر می کنم می بینم که من اگه همسری داشتم که این کار رو می کرد ، درکش می کردم و به قول معروف روی اعصابش نمی رفتم(به شخصه از بعضی رفتارهای کاملا مردانه در جنس مخالف خوشم میاد و برعکس کارهای زنانه برخی آقایان رو دوست ندارم) و اینا رو گفتم که فکر نکنین همه خانوما مثل همن و این کارا فقط مال دوران مجردیه!!البته قبول دارم که اگه همسران مریخی همش توی غار خودشون باشن ممکنه به روح لطیف نسوان!!آسیب بزنن و خلاصه یه کم برای طرف مقابل درک و تحملش سخته.فکر کنم طولانی ترین کامنت شد!! ما خانوما نه تنها پشت تلفن فک می زنیم!!بلکه توی کامنت هم …!
فوریه 24, 2008 at 8:30 ب.ظ.
@mory: 🙂
@خبرنگار نيويوركتايمز: استاد رحمانيان كه سرور همه ما هستند. حساب آن هنرمند بزرگ جداست.
@محمد: اين آخرين مطلبت كه فحش دادي شامل من هم ميشه؟؟ من كه از همون اول فيدتو ميخوندم؟!! فحش نده به ما ديگه! قلبمون ميشكنه 🙂
@اسپايدر مرد: قبل از اصلاح كامل- فقط ريش اصلاح شده بود- لحظاتي چند با آن سبيلهاي از بناگوش در رفته جلوي آيينه ايستادم.اما ان سبيل 5 برابر صورتم بود. شرمنده 🙂
@دخمل: در اين كه در بين خانومها افراد باشعور بسياري هستند كه درك متقابل دارند شكي نيست. اگر بنده جسارت كردم و از فوايد مجردي گفتم تنها بدين دليل بوده تا به اين جوانان اندكي دلداری دهم تا از اندوه فراق يار دق مرگ نشوند.
با تمام فرمايشات شما موافقم. حالا اين دخمل مشخصات ديگهاي نداره كه بگين به ما؟؟ 🙂
فوریه 24, 2008 at 8:44 ب.ظ.
وای دکتر؟؟؟!!
دیدم این دوستت تو توییتر نوشته رابینسون نصفه شب ان لاین می شه، هی گفتم منظورش چیه؟
وای یعنی واقعا 8 ماه؟؟؟
چه زندگی باحالی
یه مقدار امیدوار شدم و فهمیدم که اوضاع ام خیلی هم غیرطبیعی نیست و نمونه های خارجی دیگه از نظر عزلت گزینی وجود دارن.
من اون رابینسونه با لپ تاپ اچ پی اش رو باهات موافقم ،با یه پهنای باند نه چندان زیاد ولی مناسب یعنی 256 ها ها 😀
=))
فوریه 24, 2008 at 9:42 ب.ظ.
مخلصم
نه دکتر جان! شما مشمول اون توضیحه میشین! البته ناگفته نمونه که اون توضیح را بیشتر به خاطر تبرئه کردن خودم گذاشتم. چون به شخصه به وبلاگ کامنتگذارانی که فیدشون تو گوگلریدر هست، به خاطر کامنتشون سر نمیزنم و به کل در رابطه با غریبهها بود، شما که از خودمونی ;)
بعدش اینکه یادته که سلسله مطالبی مینوشتی به نام «یک هفته با وردپرس» و توش چندتا وبلاگ فرومایه(!) معرفی میکردی؟ به جرات میتونم بگم که پس از معرفی وبلاگ من، مخاطبانش چندبرابر شدن! چرا دیگه ادامه نمیدی؟ در ضمن اگر هم قصد ادامه دادنش را داشتی انتظار پارتی بازی دارم! گفته باشم! :) (در رابطه با یک سری رفقا!)
آخه این لینک «تازهها» را که اینگوشه گذاشتی به کار این 1200 نفری که وبلاگت را از طریق فید دنبال میکنند نمیاد.
فوریه 24, 2008 at 10:41 ب.ظ.
دکتر شما با ریش یا بی ریش رو سر همۀ ما جا دارین… این رو هم بدونین که حتی اگه خودِ خودِ رابینسون کروزو بوده باشین باز هم از پیشوا زوکربرگ کبیر خوش تیپ تر و خوشگل ترین (صورتی جون با چشم بصیرت شما رو تماشا فرموده).
… از طرف یه پلنگ وبلاگ نویس که نوشته های یک پزشک وبلاگ نویس رو دنبال می کنه.
فوریه 25, 2008 at 2:14 ب.ظ.
«حتي همدمي مثل «جمعه» نداشته»
این یعنی چی؟؟؟؟
فوریه 25, 2008 at 2:26 ب.ظ.
چرا این دخمل مشخصات دیگری هم دارد!!این دخمل ذی شعور!همان می باشد که شما لینک وبلاگش را از بین ان همه لینکهایتان برداشتید و قلبش را شکستید!و جواب ایمیلش را ندادید!و چندی بعد به علت شیلتر شدن مجازی وردپرس!!! او دلش از این همه بی وفایی گرفت و وبلاگش را پاک نمود ولی معرفتش اجازه نداد برای یکی از دکاتیر!!(جمع دکتر!)وبلاگستان کامنت نگذارد و او همچنان برای دکتر مزیدی (رابینسون کروزو!!) احترام قائل می باشد .
آری اینچنین بود ای برادر!
این کامنت رو می تونین منتشر کنین یا اگه دلتون نخواست پاکش کنید دکتر جان.
فوریه 25, 2008 at 6:54 ب.ظ.
@محمد: اون كارها مال دوران جووني بود .ديگه پير شديم داداش 🙂
@پلنگ جان: لطف داري آنهم از نوع صورتي رنگش
@ژوبين: فكر كنم درستش بايد شنبه باشه نه؟؟ اخه همراه رابينسون يك برده سياه بود كه الان يادم رفته اسمش جمعه بود يا شنبه 🙂
@ دخمل: الهي اين دكتر ذيشعور كه قلب شيشهاي شما را شكسته به مرض علاجناپذير دچار شود.امين.اما بازهم من به جا نياوردم اين دخمل عزيزتر از جان كدامين دوستي بود كه من با وقاحت تمام لينك وبلاگش را برداشتم؟
اما قويا تكذيب ميكنم قضيه ايميل را! تاكنون ايميلي بدون جواب نگذاشتهام مگر انكه سر از اسپمداني در آورده باشد.
با اينحال شما آنقدر مهربان و بزرگ هستيد كه گناهان بيشمار اين ناغافل را ببخشاييد و باري ديگر منت گذاريد و با كامنتهايي زيبا همچون دو نمونه قبلي بر شرمساری اين نادان بيافزاييد.
اوووه .خفه شدم 🙂
فوریه 25, 2008 at 9:46 ب.ظ.
حاج آقا مزیدی چرا فقط به دخمل توجه می کنین؟ به خدا ما هم آدمیم. ما هم شما رو دوس داریم و مشتری دائمی اینجا هستیم. ما هم آدم-ببخشید پلنگ-یم… چرا این قدر ما رو تحویل نمی گیرین دکتر جون… اصلا می دونی چیه؛ حالا که این طور شد:
ملت شهید پرور توجه کنید؛ ملت شهید پرور توجه کنید: به دنبال کامنت های مشکوک روزهای اخیر از سوی برخی مونثین معلوم الحال!! به این وسیله اعلام می شود جناب حاج آقا دکتر مزیدی (مد زلزله العالی) در شرف سقوط به گرداب هایلی همچون گرداب حاج یونس ِ میوۀ ممنوعه می باشند. مرگ بر مزدوران استکبار جهانی که به این وجه برادران مومنی چون حاجی مزیدی را از صحنه مبارزۀ حق علیه باطل خارج می کنند. ما اهل بلاگفا نیستیم مزیدی تنها بماند (چارچنگولی نگهش داشتیم)
فوریه 25, 2008 at 10:40 ب.ظ.
@پلنگ نازنين: ما همانقدر كه به خواهران ديني خود ارادت داريم ، همانقدر و گاه بيشتر شيفته و عاشق برادران ديني خود هستيم. اما رو نميكنيم!
با اينحال علت تحويلگرفتگي دخمل عزيز تنها بدليل رنجشي بود كه ناخوداگاه از طرف من رخ داده- هرچند كه هنوز از چند و چون همان بيخبرم.
حالا كه حس حسادت پلنگ نازنين ما گل كرده، اعلام ميكنيم كه شما را همچون دخمل عزيز دوست داريم. علاوه برآن؛ چون مملكت اسلامي است نميتوانيم بيش از اين محبتمان را به خواهران ديني ابراز كنيم.اما چون شما همجنس تشريف داريد و اشكال شرعي هم ندارد ميتوانيد براي رفع كدروت به بغل بابا پريده و يك بوس گنده آبدار بدهيد.
آغوش ما هميشه براي پلنگهاي صورتي باز است.البته با رعايت اين نكته كه خواهر نباشد 🙂
فوریه 26, 2008 at 10:50 ق.ظ.
pardon me ?من از طفولیت به پلنگ صورتی علاقه مند بودم ولی آیا درست دیدم؟منظورتون از کلمه معلوم الحال چی بود؟شاید توی وبلاگ دکتر جای این حرفها نباشه ولی خوب است انسان(از نوع پلنگ) کمی هم حرفهایش را مزه کند و بعد به بیرون بپرتابد!!کلمه معلوم الحال خیلی حرف بد و پلنگی می باشد برادر جان!اگر به همسرتان از این حرفها بگوئید سریعا دم پلنگی تان را قیچی نموده ،در عرض چند ثانیه شیلترتان می کند!!از ما گفتن بود ،خود دانید!
خواهران و برادران حسود ، لطفا این قسمتها را نخوانید!
حال می رویم سر اصل کامنت:1)از قدیم گفته اند ، دکتر محرم است ، پس اشکال شرعی ندارد.
2)خدا نکند دکتر! ما کفن شویم و نبینیم شما این گونه سخن می گوئید.
3)یک دفعه در عمرمان که یکی از دکاتیر بلاگستان! ما را تحویل گرفتند ، اجانب و دشمنان نمی توانند ببینند.جل الخالق!
4)رابینسون ها مگر دل ندارند؟اصلا کامنت دونی خودشان است!دلشان می خواهد با خواهرانشان چت کنند. به قول شاعر: ایتس نان آو یور بیزینس!
5)نه تنها اشکال شرعی ندارد بلکه یک پزشک خوب آنست که قلب بیماران خویش شفا دهد،چه فرقی می کند بیمار آریتمی دارد یا قلبش شش و هشت می زند یا شکسته یا روماتیسم دارد!بگذارید دکتر طبابتشان را بکنند!مگر شما درس و مشق ندارید که در کامنت مردم حسادت می کنید!؟
6) دکتر لبهایتان صورتی شد! اصلا حقتان است مجرد بمانید 🙂 غذای بیمارستان نوش جانتان! ببینید همستر های مذکر چقدر احساساتی و پر حرارت و عاشق زن و بچه
می باشند! یک ذره از این همسترها عبرت بگیرید!(روی سخنم با همه آقایان مجرد می باشد)
7)اووووه ، خفه شدم! 😉 😀
فوریه 26, 2008 at 11:01 ق.ظ.
یادمان رفت بگوئیم جرم م..//ا..//چ..// (احتیاط شرط عقل می باشد!) کردن به عناصر همجنس خیلی بیشتر می باشد! 🙂 دکتر، اگر با خواهرانتان چت کنید که جرمش خیلی کمتر از لاو ترکاندن با افراد همجنث! می باشد 🙂 از چاله در آمدید و به چاه اجانب افتادید!مواظب باشید! گول عناصر ذکور را نخورید برادر جان!
فوریه 26, 2008 at 1:04 ب.ظ.
بسم الرّب الشّهدا والصّدیقین
ملت شهیدپرور توجه فرمایید؛ ملّت شهید پرور توجه فرمایید: به این وسیله به اطلاع می رساند که ما (که انشاالله تعالی قربون خودمان می رویم) شدیدا حسود تشریف داشته و چشم نداریم ببینیم که داش آکل وردپرسی مان توسط نیرنگ عناصر مشکوک استکبار جهانی به یغما برده شود. ما نیز دل داریم و در ضمن تاکید می کنیم که کلمۀ طیّبۀ «معلوم الحال» را به قصد تشکیک در ماهیت استکباری و استعماری شماری از عناصر مؤنثۀ امپریالیسم جهانخوار استعمال نموده ایم و از این کلمه شریفه معنای توهین آمیزی افاده نفرموده ایم.
همچنین اعلام می نماییم که مجرد تشریف داریم و اگر دخمل خانوم رخصت دهند باب آشنایی را با ایشان بگشاییم بلکه به جاهای خوب خوب منتهی گردد. والسلام علیکم و الرحمة الله و برکاته…
فوریه 27, 2008 at 5:03 ق.ظ.
پس شما هم جزء دار و دستهی کامواها تشریف دارید. یعنی اونایی که اول گلولهی نخ کاموا بودن بعد آدم شدن. منتها هنوز هم پرمو هستن. از آشناییتون خوشبختم مجددا.
امضا، یک کاموا 🙂
فوریه 28, 2008 at 7:02 ق.ظ.
فکر کنم اسمش «شب جمعه» بود! نه؟
😉